موضوعات
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
گنجینه ی ادب پارسی مرده بدم زنده شدم ، گریه بدم خنده شدم دولت عشــــق آمد و من دولت پاینده شدم گفت که دیوانه نه ای لایق این خانه نه ای رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شـدم گفت که سرمست نه ای رو که از این دست نه ای رفـتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی جمع نیم شمع نــــیم دود پراکنـــده شــدم گفت که شیخی و سری پیشرو و راهبری شیخ نیم پیش نیم امـــــر تو را بنده شدم گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم در هوس بال و پرش بی پـر و پرکنده شدم تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم اطلس نو بافت دلم دشمــن این ژنده شدم
نظرات شما عزیزان: دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, :: 14:18 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
![]() ![]() |